سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش و عصای آهنین برگیر و آنگاه درزمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی؛ تا آنکه کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار] 
»» ادبیات

چگونه بخوانیم سرود خدا را ؟

«ادب غنایی»

قسمت اول:

مقدّمه

 

ادب غنایی در اصل اشعاری است که احساسات و عواطف شخصی را مطرح کند. این‏گونه اشعار- که کوتاه بود- در یونان باستان با همراهی بربط (در یونانی Lura و در انگلیسی و فرانسه Lyre) خوانده می‏شد؛ و از این رو در زبان‏های فرنگی به اشعار غنایی، لیریک Lyric می‏گویند. حضرت داوود هم مزامیر خود را با نوای بربط می‏خوانده است، چنان که در مزمور صد وسی و هفتم گوید: «نزد نهرهای بابل آنجا نشستیم * و گریه نیز کردیم چون صهیون را به یاد آوردیم * بربط‏های خود را آویختیم‏ * بر درختان بید که در میان آنها بود * زیرا آنانی که ما را به اسیری برده بودند * در آنجا از ما سرود خواستند * و آنانی که ما را تاراج کرده بودند شادمانی خواستند * ... چگونه سرود خداوند را * در زمین بیگانه بخوانیم»

 

اصولاً در اکثر نقاط جهان اشعار عاطفی و عاشقانه و سوزناک با موسیقی همراه بود است. در اروپا تروبادورها و در ایران عاشوق‏ها یا عاشیق‏ها و خنیاگران، روستاییان و شبانان، حافظ این سنّت بوده‏اند. لیریک را در عصر ما، شاید به تبع عرب‏ها که به شعر عاشقانه و عاطفی «الشعر الغنائی» می‏گویند، به غنایی ترجمه کرده‏اند و به دو معنی اشعار عاشقانه و بزمی به کار می‏برند. به هر حال معادل قدیم آن غزل است. باید توجه داشت که مراد از اشعار لیریک در ادبیات اروپایی، شعری است کوتاه و غیرروایی که گوینده در آن فقط احساسات خود را بیان کند و از این رو مرثیه را هم باید جز و ادب غنایی دانست، و اگر شعر، بلند و روایی باشد مثل خسرو و شیرین، به آن Dramatic Lyric یعنی شعر غنایی نمایشی یا داستانی می‏گویند. شعر لیریک ممکن است عاشقانه باشد؛ در این صورت به آن Love Lyric می‏گویند به معنی شعر عاشقانه یا تغزلی یا غزلی.

 

 

در شعر غنایی، گاهی سخنگو خود شاعر است و گاهی کسی دیگر. به هر حال برخلاف آن‏چه در نظر اول به ذهن متبادر می‏شود، ممکن است شاعر Persona باشد یعنی نقابی بر چهره داشته باشد و خود واقعی را مطرح نسازد. پس، شخصیت مطرح در شعر را نباید با شخصیت واقعی شاعر خلط کرد. نه ولک می‏نویسد:

«شکل‏گرایان روسی برآنند که انطباق بین ساختمان دستوری ثابت زبان و انواع ادبی را نشان دهند. یا کوبسون ادّعا می‏کند که شعر غنایی صیغه‏ اول شخص و زمان حال است در حالی که حماسه صیغه سوم شخص و گذشته است (به «من» گوینده حماسه به صورت سوم شخص نگاه می‏شود- من عینیت یافته)»

 

در شعر فارسی، ادب غنایی به صورت داستان، مرثیه، مناجات، بثّ الشکوی و گلایه و تغزل در قوالب غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی و حتی قصیده مطرح می‏شود. امّا مهم‏ترین قالب آن غزل است. در غزل قهرمان اصلی معشوق است و قهرمان دیگر که عاشق و خود شاعر باشد، معشوق را بهانه کرده و گلایه‏ها و آرزوها و احساسات خود را مطرح می‏کند.

در خاتمه باید به این نکته اشاره کنم که ارسطو در تقسیمات خود از ادب، شعر غنایی را مطرح نکرده بود؛ امّا البته شارحان و دنباله‏روان ارسطو بدان اشاره کرده‏اند.

شیخ گفت دیگر بار بیاید رفت و او را بگویی که آراسته به زینت دنیا و مست و مخمور دوستی دنیا به بازار آیی، فردا در بازار قیامت نترسی کی گرفتار آیی؟

منشأ ادب غنایی

همان‏طور که اشاره شد، شعر غنایی در دو معنی به کار می‏رود:

1- اشعار احساسی و عاطفی. 2- اشعار عاشقانه.

 

در ادبیات ما بیشتر این معنی دوّم معروف است و لذا ما محور بحث را بر آن می‏نهیم. برخی از منتقدان اصل اشعار عاشقانه را به روابط مرد و زن در دوران مادر سالاری- که جامعه تحت حکومت زن بود- مربوط کرده‏اند؛ و اشعار عاشقانه را همان ستایش‏ها و اوراد و اذکاری دانسته‏‏اند که مردان برای زن حاکم بر قبیله یا جامعه می‏سروده و می‏خوانده‏اند. بدین ترتیب در عصر الهگان و ارباب انواع مونث و در دوره‏یی که ریاست جوامع کشاورزی بر عهده زنان بوده است، مدایح و اورادی در ستایش ایشان رواج داشته است که بعدها به صورت سنن ادب غنایی درآمده است.

در بسیاری از مناجات و اوراد اگر به جای خدا، معشوق را تصور کنیم در معنی خللی ایجاد نخواهد شد. زیربنای ادبیات عرفانی هم از این دیدگاه همان ادب غنائی است. عارفان نخستین فی‏الواقع ادب عاشقانه را تفسیر و تأویل عرفانی کرده‏اند و این معنی از تفسیرهای شیخ ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید کاملاً آشکار است:

شیخ ابوسعید به حسن مودب می‏گوید برو در شهر بگرد و منکرترین شخص را نسبت به ما بیاب و از او برای ما ساز و برگی بطلب. حسن مودب سرانجام علی صندلی را می‏یابد که در حانقاه خود نشسته بود و «شاگردان در خدمت وی و او کتابی مطالعه می‏کرد». حسن خواهش شیخ ابوسعید را مطرح می‏کند. علی صندلی که «مردی نکته‏گوی و طناز» بود به مسخره می‏گوید: «اینت مهم شغلی و فریضه‏کاری!... برو ای دوست کی من کاری دارم مهم‏تر ازین کی من چیزی به شما دهم کی شما... این بیت برگویید و رقص کنید:

آراسته و مست به بازار آبی

ای دوست نترسی کی گرفتار آبی»

 

حسن مودب

دست خالی بر می‏گردد و ماجرا را به شیخ ابوسعید می‏گوید. «شیخ گفت دیگر بار بیاید رفت و او را بگویی که آراسته به زینت دنیا و مست و مخمور دوستی دنیا به بازار آیی، فردا در بازار قیامت نترسی کی گرفتار آیی؟» حسن مودب دوباره به نزد علی صندلی می‏رود و تفسیر عرفانی بیت را می‏گوید. «او سر در پیش افگند و ساعتی اندیشه کرد و گفت فلان نانوا را بگوی و صد درم سیم از او بستان کی شما کی سرود را چنین تفسیر توانید کرد من با شما هیچ چیز ندارم و کسی با شما برنیاید!»

شیخ ابوسعید از دیدگاه عرفانی گاهی اشعار عاشقانه‏یی را که قوّالان در مجلس او می‏خواند تصحیح می‏کرده است:

 

«شیخ گفت امشب ابراهیم خوانده است:

من بودم و او و او و من، اینت خوشی

این چنین سه چهار تن بود، چنین باید گفت:

من بودم و او و او و او، اینت خوشی»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن سلیما نی خشویی ( چهارشنبه 90/1/24 :: ساعت 1:12 صبح )

»» داستان

سلام

 

این داستان ازکتابی به نام پنج ابتدایی که حدود65سال پیش برای بچه ها تدوین شده بود.نوشته شده

 

خسرو و مرد زشت روی

 

وقتی خسرو میل شکارکردوبین اندیشه به صحرا رفت چشمش به مرد زشت روی افتاد دیدار زشت او را به فال

 

فرّخ نداشت فرمود تا اورا ازپیش موکب دور کردندوبگذشت. مر به فراست دریافت که دردل خسرو چه گذشته است.

 

 باخود گفت خسرو به خطا رفته وبا نکوهش من عیب بر نقّاش گرفته است من اورا آگاه خواهم کرد.

 

همین که خسرو از شکارگاه باز آمدمرد ازدور آوازبرآورد که مرا ازسلطان سوالی است اگر اندکی توقّف فرمایدوگوش

 

 به سخن من دهد ازفایده خالی نباشد. خسروعنان اسب بازداشت وگفت چه می گویی؟ مردگفت ای ملک

 

شکارت چگونه بود گفت هچه نیکوتر گفت خزانه واسباب پادشاهییت برقرارهست؟گفت بلی.

 

گفت از هیچ جانب خبر ناموفّق شنیده ای؟گفت نشنیدم گفت ازاین خیلوخدم که دررکاب تواند هیچ یک راآسیبی

 

رسیده است؟گفت نرسیده.گفت پس مرابداندلتواهانت چرا دورفرمودی؟گفت زیرا دیدار امثال تر برمردم شوم گرفته

 

    اند.آمرد گفت دیدارخسروبرمن شوم بوده نه دیدارمن براو خسرو ازآنجاکه کمال دانش وانصاف اوبود مرد را

 

        تصدیق کرد وازاوعذرها خواست 

 

                                                                                                                               نقل با کمی تصرف ازمرزبان نامه

 

                                                                                                                          



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن سلیما نی خشویی ( چهارشنبه 90/1/24 :: ساعت 12:28 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرف المکان بالمکین
دوستم
اثررضایت پدردرقبرازفرزند
عدم تحریف قرآن کریم
مازخوان­ های بداخلاق!
بسیجی شهید
اعتیاد در زنان
دلیل شش گوشه بودن ضریح مطهر امام حسین (ع)
تصویر
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 45
>> بازدید دیروز: 20
>> مجموع بازدیدها: 102424
» درباره من «

خشوییه ــــــــ خشوبیه

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
پوشه یک
مرداد 90
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
بهمن 90
تیر 91
شهریور 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «