سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفت دانشمندان، حبّ ریاست است [امام علی علیه السلام] 
»» خواندنی

 حتی یک غر زدن هم حساب دارد 
مشغولم.بیش از قبل ..حتی فرصت یک نوشتنِ  ساده هم ندارم...
آخرش نوبت کلاهِ خودم شد ....باید قاضیش کنم خیلی حرف برای زدن دارم اما چه اهمیتی داره که تو هم بفهمی ...
چقدر داره طول میکشه ... دلُ میزنم به دریا و یکباره وارد بحث میشم.... 
شاید ناراحت بشی  و بگی به خاطر این ورودت تصویر کاملی از متن ندارم تا در آینده کمکم کنه ...خبـــــ بهش گفتم چی شد که چشمات باز شد؟ ... 
چی شد که ارتباطت به اینجا کشید؟چی شد که ....و چند سوال پشت سر هم که به هر نحوی که شده ...جوابمو بده 
جواب هم داد ..اما یکم ناراحت شد و از این سوالهای پشت سر هم، تحریک شد. دو زانو نشست و انگشت سبابه اش را رو به آسمان کرد و ...گفت: پسر من « ز ن ا » نکردم و یقین داشتم گناه کردن چیز بدیه ...باید یقین کنی که گناه مثل زهر میمونه.... بگذریم  چرا دارم این حرفا رو میزنم اصلا میخواستم یه چیز دیگه ای بگم همین آقا  میگفت برزخ خیلی سخته پر از حساب و کتابه و از اتفاقاتی که براش پیش اومده  بود میگفت...زیر بار حرفاش نمیرفتم...مگه میشه توی برزخ به همچین چیزای گیر بدن ...تا اینکه ..مشغول شدم ...چند روزی طول کشید....یه  روز که سبک شده بودم خواب دیدم که یکی از علمای اخلاق اومد و گفت پسر جون  برزخ خیلی سخته خیلی سخته و سرش رو یه تکونی داد و گفت حتی به من هم سخت  گذشت ... تو خواب گفتم ببین وقتی آقای فلانی میگه به من هم سخت گذشت چی چی  میخواد به من بگذره...
اما سوالم قوام خودشو داشت .... تا اینکه .... یکی از فامیلامونو خواب دیدم که اصلا ندیده بودمش ...گفت به خاطر یه غر زدن 37 سال اینجا گیر افتادم ...گفتم مگه چی گفتی ...گفت: ...تا اومد بگه تصویر و ماجرایی که براش اتفاق افتاد رو دیدم ...
دیدم سرش را رو به آسمان کرده و میگه: «خدا پسرم شهید شده و به من سر نمیزنه من از این تنهایی دلگیرم...»
پسرش از آسمان مامور شد تا به پدرش سر بزنه و وقتی به پدرش رسید پدرش در عروسی بود و خوشحال ...
پسر شهیدش از این جریان ناراحت شد و گفت (هر چند پدرش نمیشنید) بابا تو که توی عروسی هستی و شادی.... !!!؟؟؟
پیر مرد میگفت غُر زدن هم اینجا حساب داره ...نمیدونم ... چی میخواد بشه چی میخواد بگذره ... اما خیلی به هم ریختم ...
دوست ندارم حرف بزنم...چون یه بار در مورد یه ذکر با یکی از شاگردای ...حرف زدم و بعدش ...................
تنها حرفی که میتونم بزنم اینه که از قر آن خوندن و حدیث خوندن سیر نشید .... توسل کردن رو یاد بگیرید...


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسن سلیما نی خشویی ( یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/9 :: ساعت 11:55 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یلدا
شرف المکان بالمکین
دوستم
اثررضایت پدردرقبرازفرزند
عدم تحریف قرآن کریم
مازخوان­ های بداخلاق!
بسیجی شهید
اعتیاد در زنان
دلیل شش گوشه بودن ضریح مطهر امام حسین (ع)
تصویر
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 90
>> بازدید دیروز: 15
>> مجموع بازدیدها: 102708
» درباره من «

خشوییه ــــــــ خشوبیه

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
پوشه یک
مرداد 90
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
بهمن 90
تیر 91
شهریور 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «







» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «