<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; line-height:115%; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:8.5in 11.0in; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->
2ـ سجع :
معنی آواز کبوتر را دارد و در اصطلاح سخن شناسان، آوردن واژه هایی است ( واژه های سجع ) در آخر قرینه های سخن منثور به سانی که حرف آخر این واژه ها یکی باشد.
معمولن هر قرینه از یک جمله تشکیل می شود، اما گاهی نیز یک قرینه دو یا چند جمله ی کوتاه دارد.
به جمله هایی که دارای آرایه ی سجع باشند مسجّع و این کار را تسجیع می گویند.
نمونه :
- ای عزیز، در رعایت دل ها کوش و عیب کسان می پوش (خواجه عبدالله انصاری )
- جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده (خواجه عبدالله انصاری )
- منّت خدای را عّزوجّل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت (گلستان )
- هرنفسی که فرو می رود ممّد حیات است و چون برمی آید مفّرح ذات (گلستان )
درعبارات بالا، کوش و می پوش ، صفا و هوا، قربت و نعمت، حیات و ذات، واژه ها ی سجع به شمار می آید.
سجع متوازی
سجع متوازی آن است که در آخر دو جمله، کلماتی قرار گیرند که در وزن، عدد و حرف رَوی (حرف آخر قافیه) یکسان باشند. مثل: انیس و جلیس.
مثالهایی از گلستان سعدی:
سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند.
هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.
3ـ ترصیع :
به معنی جواهر نشاندن است و در اصطلاح ادبی هرگاه اجزای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، در وزن و واج آخر مشترک باشد، آرایه ی ترصیع پدید می آید. مانند :
ای منّور به تو نجوم جلال، وی مقّرر به تو رسوم کمال
برگ بی برگی بود ما را نوال / مرگ بی مرگی بود ما را حلال