پیر ترین درخت چنار در روستای خشوییه از توابع اصفهان- زرین شهر- باغبادران
روستای خشوییه
سلام
بسیار زیباست
بی شک اعتبار هر جایگاهی برآمده از انسان هایی است که بدان تکیه می زنند و این افراد هستند که به جایگاه ها اعتبار می بخشند نه بالعکس.
مکان در لغت فارسی مترادف با " جا، جایگاه، حله، ربع، فضا، محل، مسکن، مقام، مقر، موضع، رتبه، پایه، جاه، منزلت " و مکین نیز مترادف با " جا گرفته، جای گیر، صاحب پایگاه و منزلت " بکار رفته است و در واقع مکان ظرفی است برای مکین.
بی شک اعتبار هر جایگاهی برآمده از انسان هایی است که بدان تکیه می زنند و این افراد هستند که به جایگاه ها اعتبار می بخشند نه بالعکس.
اما چرا برداشتی وارونه از این مساله رفته رفته دارد فرهنگ غالب مردم جامعه ما می شود؟
چرا مخاطب ما در صحبت هایمان مکان است نه مکین؟
چرا اگر احترامی میگذاریم یا احترامی می شویم به واسطه مکان است نه مکین؟
چرا وقتی از تریبونی کسی را فقط به نام صدا بزنند بی تفاوتیم، اما اگر همان فرد را با عنوانش صدا بزنند چشم ها یمان گرد میشود؟
چرا وقتی عنوانی را به یدک می کشیم کارها و مشکلاتمان بدون نوبت حل می شود ولی وقتی عنوانی نداریم باید نوبت را رعایت کنیم؟
چرا دعوای امروزه ی ما بر سر مکان ها ست؟
چرا دیگر مکینِ شایسته کمیاب است؟
چرا مکین ها می خواهند به هر قیمت و ذلتی بمانند؟
چرا مکان ها فروشی شده اند؟
اینها صرفا سوالاتی است که به ذهنم خطور کرده شاید پراکنده و بی نظم بیان شده باشند اما می توانند تنبهی برای نفس خواهدبود
سلام:دوستان اگرازوبلاگ استفاده می کنیدمعایب ومحاسن متون راگوشزدکنید
ممنونم سلیمانی
?آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبی دارد و بزرگان و عرفای عظیمالشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
??ایشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبی داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین برای تشییع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند!
??از اطرافیان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، دیدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشیدم و گفتم: قضیه این است.
??گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنین زمانی (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست!
ایشان میفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضی هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثیر عجیبی دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد -
وقتی میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پای خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند.
ایشان میفرمایند: این بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شیطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
??لذا او جوانی خوب، متدّین و اهل نماز بود که در آن زمان فسق و فجور، گناهی نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو که بیسواد هستی) به پدرش اعلان کرد که من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! این مسئله اینقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
?گزیده ای از کتاب
دو گوهر بهشتی
آیت الله قرهی
یکی از تفاوت های قرآن با سایر کتب آسمانی ،عدم تحریف قرآن است
شکی نیست که اصل همه کتب آسمانی، کلام الهی است و آن چیز که نزد خدا است و اصل کتاب های نازل است، نزد خداوند مصون و محفوظ از هر چیزی است اما چیزی که بر انسان ها نازل شده، وضع متفاوتی داشته است.
غیر از قرآن تمامی کتب آسمانی دچار تحریف شده اند. این مطلب روشن است که اگر اراده الهی به مصون نگاه داشتن سایر کتب آسمانی تعلق می گرفت، یقیناً هیچ کدام از آن کتب تحریف نمی گردید، لیکن حکمت هایی اقتضا می کرد که فقط قرآن کریم از تحریف مصون بماند. البته این سخن به این معنا نیست که اراده الهی به تغییر این کتب آسمانی تعلّق گرفته، بلکه بدین معنا است که انسان ها با اختیار خود می توانند باعث تحریف کتب آسمانی شوند و خداوند مانع این کار نمی شود. اراده خداوند گزاف نیست، بلکه اراده او طبق مصلحت و حکمت جریان می یابد.
در مورد عدم تعلّق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتاب های آسمانی گذشته به این نکات می توان اشاره نمود:
1ـ چون ادیان پیشین برای مقطع و برهه ای از تاریخ کارآیی داشته اند و قهراً با پیشرفت زمان و تاریخ باید در آن ها تحولاتی حاصل می شد، حفظ آن کتاب ها برای همیشه ضروری نبوده است.
2ـ برای حفظ یک متن به صورت اصلی شرایطی لازم است که باید به طور طبیعی فراهم باشد. به عبارت دیگر خداوند اراده خویش را بر اساس علل و شرایط عادی قرار داده؛ بنابراین در اعصار گذشته تکامل خط و کتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را در بستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید، یا اصلاً کتابت صورت نمی گرفته و سینه به سینه نقل می شده و یا این که امکانات کم بوده و کتابت به صورت وسیع صورت نمی گرفته است یا انسان ها به آن اندازه از رشد و بلوغ نرسیده بوده اند که بتوانند کتاب های خود را از دستخوش تحریف حفظ کنند که با رشد تمدن بشری و بلوغ انسان ها امکان این امور حاصل شد.
3ـ چون اسلام دین ابدی و قرآن آخرین کتاب آسمانی و کامل ترین آن ها است، باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند، چرا که اگر تحریف می شد، نقض غرض لازم می آمد. از طرفی آخرین کتاب آسمانی است که راهنمای سعادت انسانها تا نهایت است. از سوی دیگر با تحریف، این غرض حاصل نمی شود، ولی سایر کتب آسمانی مربوط به مقطعی از زمان است.
4ـ بر خلاف پیامبران سابق که معجزه آن ها چیزی غیر از کتاب آسمانی بوده، قرآن مجید، معجزه اساسی پیامبر اسلام بوده است؛ و چون باید در اعصار آینده وجه اعجازی قرآن همچنان حفظ شود تا برای گروندگان آینده به دین اسلام همچنان معجزه ای وجود داشته باشد، پس طبعاً باید قرآن محفوظ بماند تا معجزه جاودان باشد.
5ـ از برخی آیات قرآن به دست می آید تورات و انجیل تا روزهای آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقی مانده است. بر این اساس، تحریف ها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قرآن صورت گرفت. در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تا پایان دوران مأموریت خویش از تحریف مصون بودهاند.
تذکر: مقصود از ذکر در آیات که خداوند حفاظتش را تضمین نموده، به عقیده مفسران، تنها قرآن است.
با توجه به دلایلی که بیان شد، اراده الهی به حفظ این ذکر تعلق گرفته است.
مصونیت قرآن از تحریف عواملی داشته است که برخی عبارتند از:
1 - حافظه شگفتانگیز عرب معاصر و علاقه زایدالوصف آنان به کلمات و جملات و اشعار و هر کلام فصیح و بلیغ و زیبا.
2 - أنس فراوان مسلمانان با قرآن و حفظ و تلاوت آن به سبب ثوابهای بسیار.
3 - تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان نسبت به هر گونه تغییر.
4 - دستورها و توصیههای ویژه پیامبر گرامیدر مورد تلاوت، کتابت، حفظ و جمع آوری قرآن.
5 - تضمین خدا نسبت به حفظ قرآن از خطر تحریف و زوال: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ قرآن را نازل کردیم و خود حافظ و نگهبان آن خواهیم بود".
6 - قرآن کتابی است برای عصر مترقی و متمدن بشر و تمام آن چه که نیاز هر انسان برای رسیدن به کمالات انسانی است، در قرآن موجود است. خدا آن را طوری تنظیم و حفظ کرده که از دستبرد بشر مصون بماند.طبیعی است چون این کتاب، آخرین کتاب آسمانی باید باشد و بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری ظهور نمیکند، تا تحریف و انحراف کتاب پیشین را تصحیح کند، نیز از طرفی چون این کتاب معجزه پیامبر اسلام است و باید برای نسلهای آینده، جنبه اعجازی آن حفظ شود و لازمه آن عدم تحریف و دستبرد است، خداوند به این کتاب عنایت ویژه نموده تا از دستبرد و تحریف مصون و محفوظ باقی بماند، در حالی که در کتابهای آسمانی دیگر این فرضها و ویژگیها وجود نداشت.
شهید مطهری در این زمینه گفته است: "قرآن گذشته از آن که یک کتاب مقدس آسمانی بود و پیروان با این چشم بدان مینگریستند، اساسیترین دلیل و برهان صدق ادعای پیامبر و بزرگترین معجزه او محسوب میشد. به علاوه قرآن مانند تورات نبود که یکباره نازل شود، بلکه آیات قرآن بتدریج و در طول بیست و سه سال نازل شد و از همان روز اول مسلمانان مانند تشنه بسیار سوزانی که به آب گوارایی برسد، آیات قرآن را فرا میگرفتند و حفظ و ضبط میکردند، به خصوص که جامعه آن روز، بسیط بود و کتاب دیگری وجود نداشت تا مسلمانان ناگزیر به حفظ آن هم باشند. ذهن خالی و حافظه قوی و نداشتن سواد خواندن و نوشتن سبب شده بود مسلمانان تنها اطلاعاتشان را از راه آنچه که میدیدند و میشنیدند، کسب کنند. از این رو پیام قرآن که با احساس و عاطفه آنان سازگار بود، همچون نقشی که در سنگ کنده شود، در قلب آنان نقش میبست و چون آن را کلام خدا میدانستند، برایشان مقدس بود و به خود اجازه نمیدادند حتی یک کلمه یا یک حرف را تغییر دهند و یا پس و پیش کنند. مزید بر همه اینها پیامبر اکرماز همان روزهای اول عدهای نویسندگان خاص برای قرآن را انتخاب کرد که به "کُتّاب وحی" معروفند. این امتیازی برای قرآن محسوب میشود که هیچ کدام از کتابهای آسمانی قدیمی از آن برخوردار نبودند. نگارش کلام خدا از همان آغاز، از جمله علل قطعی حفظ و مصون ماندن آن از تحریف بود".(1)
برگرفته از کتاب پیوند جوان با نماز ـ نوشته مدیر سایت
بعضی از نمازخوان ها رفتارهای نادرست و ریاکارانه ای دارند. به ظاهر دم از دین می زنند، اما رفتارهای آن ها بر خلاف ادعایی است که دارند. اخلاق و رفتارشان که واقعاً غیر قابل تحمل است. به همین دلیل از هر چه نماز و نمازخوان است، متنفرم و دوست ندارم مانند آنها نماز بخوانم!
این مطلب، اشکالی است که در ذهن برخی از افراد جا گرفته و به خاطر آن، خود را از نعمت نماز و بندگی خداوند محروم کردهاند. برای پاسخ گویی به این مطلب، ابتدا مثال هایی ذکر می کنم:
«صداقت»، به خودی خود، خوب است و هر عاقلی آن را رفتاری شایست? تحسین می داند. حالا اگر انسان از خدا بی خبری، سعی کرد در برخی از رفتارهای خود «صداقت» داشته باشد، آیا می توان به دلیل آیین ناصحیحش، و به دلیل اینکه در برخی از رفتارهای وی «صداقت» می بینیم، از «صداقت» متنفر شویم؟! «بدحجابی»، رفتار ناپسندی است. اگر خانم بدحجابی، لطف و محبتی در حق رفیق خود داشت، آیا رفیقش می تواند به خاطر محبت های خانم بدحجاب، و محبتی که به وی دارد، بدحجابی او را هم کاری پسندیده بداند؟!